آثار ادبی و هنری

"چگونگیِ آفرينش هنر به معمايی می‌ماند، اما اين که چرا کسی در صدد آفريدن برمی‌آيد و [در شریک کردنش با دیگران] اغلب بهای گزافی نيز بابت آن می‌پردازد، خود معمای ديگری است." اليزابت هاردويز

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

سلسله بر دست... / شعر

سلسله بر دست در برج اقبال

پنج صبح در هفته، پنجاه هفته در سال،
خورشيدم در آينه اتوبوس‌ها طلوع می‌کند،
و هر روز در عدالت خانۀ قديمی
 
بر روی ميزی کوچک
در انتظار من است
گلدانی از بنفشه صحرايی،
يک جلد فرهنگِ انگليسی - فارسی،
مقداری خرده ريز،  و تَلی از احضاریه.
 

بر ديواره اتاقکم پونز خورده کارت پستالی
از شاخه گلی سپيد، در متن سياه؛
(وِلْوِله عشق ميان حروف پشتش).
سمتی ديگر،
تصويری از مايا آنجلو،
 احمد شاملو،
نقشه فری‌وی‌ها،

و برگردان ِ شعری عاشقانه از پاز.
 

پرونده‌های سرگردان،
در ماشين کپی تکثير می‌شوند،
و دل‌تپش‌های زبانم 
در رگ بيگانه‌ترين الفاظ.

هر غروب، در بازگشت به خانه،
پی‌گيرِ روزهای گم شده ام

- در لس آنجلس -
راه، بر عابرين می‌بندم،
و از پليس گشت


سراغ جوانی ی زنی را می‌گيرم
که در برج اقبال، سلسله بر دست داشت.



در خانه، ماشين پيامگير،
صدای عاشق را با آرزوی‌
"صد سال به از اين سال‌ها"، می‌پراکَنَد؛
اشک‌هايم برگ سوختۀ ياس را
سيراب می‌کند.

و آن گاه، گردشی در کتاب‌ها
و شلال لباس‌ها.
خواندن، نوشتن، پختن،

تايپ کردن
، شستن، ساييدن،
بافتن خاطرات؛
جو دانه زدن:

تار به تار، دانه به دانه،
يکی از رو، يکی از زير،
يک رَج، سرخابی، يک رَج، به رنگ اندوه.

و شب که می‌شود
تا رخوت  عادت، جانم را نپوساند
زیر درخش ماه،
بافته های کهنه را از هم می شکافم
و تنپوشم را با نخی زرٌین

روانۀ فردا می کنم.

برگرفته از مجموعه شعر "سلسله بر دست در برج اقبال"


هیچ نظری موجود نیست: