آثار ادبی و هنری

"چگونگیِ آفرينش هنر به معمايی می‌ماند، اما اين که چرا کسی در صدد آفريدن برمی‌آيد و [در شریک کردنش با دیگران] اغلب بهای گزافی نيز بابت آن می‌پردازد، خود معمای ديگری است." اليزابت هاردويز

۱۳۹۴ مهر ۱۶, پنجشنبه

بُرو! / شعر / پرتو نوری علا


با خیالِ تخت، با تختِ کفش،
گذر کردی، بر رنجِ دستبافتِ فرش
اما لَشِ تو، هنوز، در تشتِ مسیِ نسوز...
لبدوز ماندهام چه کنم؟



بُرو!

با خیالِ تخت، با تختِ کفش،
گذر کردی، بر رنجِ دستبافتِ فرش
اما لَشِ تو هنوز در تشتِ مسیِ نسوز...
لبدوز ماندهام چه کنم؟

بسوزانمات؟  
خاکسترت میماند روی دستم؛
به باد بسپارم‎ش تا راهِ نفسم را سد کنی؟ 

از پاشیدن زَهرَت در دریا نگو:
آن آبِ آبیِ عظیمِ عمیق؛ حتی بطرز رقیق،
ماهیها و میگوها و سگ ماهیها
حتی من، تو؛ مثلن اَشرف شَرف
مسموم می‌کُند تمام را، ای بیشرف!

چال کردنات در باغچه  
فراموشی نمیآوَرَد؛
میروئی، میپیچی، میخزی
دیوار و بالکن و پلهها
خزهپوش و لَجنمال میشوند.

با بوی سوختگی، خاکستر و باد...
با چرنده، با خزنده
که صدا دارد مثل درنده
با نَشتِ آب، سراب
با هرچه میخواهی برو!
برو که خاطرهات حتی، 
                نامِ دیگرِ جهنم است.

لس آنجلس
سپتامبر 2015

هیچ نظری موجود نیست: