آثار ادبی و هنری

"چگونگیِ آفرينش هنر به معمايی می‌ماند، اما اين که چرا کسی در صدد آفريدن برمی‌آيد و [در شریک کردنش با دیگران] اغلب بهای گزافی نيز بابت آن می‌پردازد، خود معمای ديگری است." اليزابت هاردويز

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

پرسش از احمد صدری / مقاله

پرسشی بر اساس مقاله "پاسخ احمد صدری به منتقدانش"
من، یکی ازآن (بقول آقای احمد صدری) "پهلوان پنبه ای های بی نام اینترنتی" هستم

 که بیانیه ده ها استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، هنرمند و فعال حقوق بشر در پاسداری از آزادی اندیشه، بیان و قلم، یا بقول آقای احمد صدری "پیام های آلوده به بغض و آکنده از اتهامات واهی توطئه و اسلامگرایی و دینخویی و همکاری با جمهوری اسلامی" را در برابر انتشار نامه سرگشاده آقایان حمید دباشی، و محمود و احمد صدری، در رابطه با نامه آرامش دوستدار به یورگن هابرماس،امضاء کرده ام. 1
اینک انگیزه من در نوشتن این سطور، نه دفاع از امضاء کنندگان بیانیه، که طرح پرسشی از ایشان است. تا آن جا که به خود من برمی گردد هدف از امضاء (بیانیه ده ها استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، هنرمند و فعال حقوق بشر در پاسداری از آزادی اندیشه، بیان و قلم) ، چیزی جز دفاع از آزادی بیان (لااقل در خارج از ایران) و ابراز انزجار از ایجاد فضای رعب و وحشت و ممیزی آشکاری نبود که پس از بگیر و ببندهای بعد از "انتخابات خرداد 88" در خارج از ایران، توسط بخشی از دست اندرکاران رانده شده از رژیم اسلامی و یاران معتبر و به اصطلاح فرهیخته و اصلاح طلب شان ایجاد شده است. (بخش پنهان این ممیزی ها سالهاست که توسط جاسوسان و تفرقه اندازان و عمال مزدور رژیم اسلامی در خارج از ایران وجود داشته است).
به همین دلیل از برآشفته شدن آقای احمد صدری در برابر پخش این گونه بیانیه ها، و اعتراض ایشان به کاربرد جمله "همکاری با جمهوری اسلامی"، تعجب کردم و برآن شدم تا از آقای احمد صدری، بپرسم:
مگر شما در سی سال گذشته و "تا پیش از خرداد 88" در هر شغل و مقامی که بودید، خوب یا بد، به تداوم رژیم اسلامی در ایران کمک نکردید؟
مگر حتی بقول خودتان "18سال پیش" در دیدار و روبوسی با "مصباح یزدی، در قم" از تلفیق اسلام با دروس دانشگاهی ابراز خوشنودی نکردید؟ چرا امروز از این که شما را "دینخو و اسلامگرا و همکار رژیم" بدانند برآشفته می شوید؟
مگر در همان مقاله "پاسخ احمد صدری به منتقدانش" ننوشتید که "بعد از وقایع خرداد سال گذشته.... بلیط خود را لغو کرده و منبعد قادر به بازگشت به وطن..." نیستید؟ مگر از این جمله چنین مستفاد نمی شود که تا یکسال پیش، هم، در زمره اصلاح طلبان به راحتی به خارج از ایران رفت و آمد می کردید و هم ستون فرهنگی رژیم اسلامی در ایران و خارچ از ایران را به کمک دوستان دانشگاهی تان، در خارج از ایران استوار نگه می داشتید؟ خوب یا بد، مگر اسم داشتن چنین نقشی همکاری با رژیم اسلامی نیست؟
مگر هنوز یاران اصلاح طلب شما خیال بازگشت به "دوران طلایی امام خمینی" و "حفظ نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی اش" را ندارند؟ مگر داشتن چنین خیالی حاکی از حفظ نظام و همکاری ایشان تا پیش از انتخابات 88 ایران با رژیم اسلامی نیست؟(البته من برای آقایان موسوی و کروبی، احترام قائلم چرا که مقاصد خود را آشکارا می گویند و همانند امامشان خدعه نمی کنند یا همچون برخی مبارزان چپ و راست، دروغ تاکتیکی نمی گویند).
من به عنوان فردی بشر دوست و کلن انسانی که با هرنوع سانسور، بگیر و ببند، و اعمال خشم و خشونت مخالف است و زندگی و جامعه سالم را فقط در آزادی بیان و تبادل افکار می داند، از این که شما "پس از خرداد سال گذشته"به علت غضب خامنه ای و احمدی نژاد، مجبور شده اید "بلیط بازگشت به ایرانتان را لغو کنید" متأسفم و از این که نتوانسته اید "برای آخرین بار بوسه ای بر گونه مادر ِ در حال احتضار" تان بزنید، با شما احساس همدردی می کنم، چرا که من و امثال من، سی سال است که به علت مخالفت آشکار با کل رژیم اسلامی، بلیط های بازگشت به ایرانمان را لغو کرده ایم و نتوانسته ایم آخرین بوسه ها را به گونه هیج یک از عزیزان در حال احتضارمان بزنیم. با این تفاوت که مهاجرت بیست سی سال گذشته هزاران ایرانی که شکنجه شده، عزیز از دست داده، یا مال و منالشان را به پاسداران اسلام بخشیده تا از آن سیاهچال، جان به دربرند، و در کشورهای بیگانه برای حفظ زندگی خود و خانواده شان تن به سخت ترین و پست ترین کارها و تحقیرهای روحی و روانی بدهند، مطلقن با مهاجرت شما و یارانتان که از "خرداد سال 88" مورد غضب ِ دیوانگانی چون خامنه ای و احمدی نژاد قرار گرفته اید، زمین تا آسمان فرق دارد.
طی سی سالی که جان به دربردگان و مخالفان رژیم اسلامی حتی خارج از مرزهای ایران و در خانه های خود به ضرب شلیک گلوله یا کارد و چاقوی مشتی اوباش و اراذل و خودفروخته رژیم اسلامی از پا درمی آمدند، به مخیله شما و یاران اصلاح طلب تان که در دامن امن رژیم اسلامی زندگی می کردید، خطور نمی کرد که روزی همین رژیم قصد جانتان کند و مجبور شوید "بلیط بازگشت به ایران" تان را لغو کنید. مگر اسم چنان زندگی ای، همکاری با رژیم اسلامی نیست؟
اعتراض ها، فریادها، شعر سرودن ها، نامه نوشتن ها و امضاء جمع کردن و فرستادن آنها به افراد و مجامع بین المللی ی همین "پهلوان پنبه ای های بی نام اینترنتی"  بود تا زمینه رهایی از رژیم اسلامی (بعد از خرداد 88) و استقبال از شما و یارانتان را در کشورهای بیگانه، فراهم کرد، تا به پاس مخالفت با خامنه ای و احمدی نژاد، (نه کل نظام) جایزه دریافت کنید.
آقای صدری از شما می پرسم: مگر خوبی و بدی رژیم اسلامی، یا همکاری یا عدم همکاری با آن، از تاریخ موافقت یا مخالفت شما با برخی از افراد این رژیم تعیین می شود؟

متن بیانیه ای که به امضاء ده ها استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، هنرمند و فعال حقوق بشر در پاسداری از آزادی اندیشه، بیان و قلم رسید 

مقاله "پاسخ احمد صدری به منتقدانش"

بیانیه ده ها استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر، هنرمند و فعال حقوق بشر در پاسداری از آزادی اندیشه، بیان و قلم

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنج‌شنبه  ۶ آبان ۱٣٨۹ -  ۲٨ اکتبر ۲۰۱۰

آرامش دوستدار، فیلسوف ایرانی‌، در نامه خود به تاریخ سوم سپتامبر ۲۰۱۰، به یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی‌، وضعیت ایران را در طول سی‌ و یک سال گذشته تشریح کرده است.
او ترفندهای استبداد دینی را در سوء استفاده از شهرت اندیشمندان خارجی‌ به هابرماس گوشزد نموده است و با ذکر اشتباه تاریخی‌ میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، هابرماس را از شیادی و چرب زبانی‌های رژیم اسلامی و مباشران ریز و درشت آن بر حذر داشته است.
دوستدار تنها این واقعیت‌ها را که نظام حاکم بر ایران دشمن آزادی است، دشمن علم است، ضدّ فرهنگ است، رژیمی است ستمگر و جنایتکار بیان کرده است. مخاطبِ نامه دوستدار همه هابرماس‌ها می‌توانند باشند تا در دام این رژیم نیفتند، شریک جنایات آن نشوند و فردا نگویند ما نمی‌دانستیم، کسی‌ به ما نگفته بود.
در پی‌ انتشار ترجمه فارسی نامه، دوستدار مورد حملات ناروا قرار گرفته است. ما بی‌ آنکه الزاماً با تمام‌ نظرات دوستدار موافق باشیم، حمله کنندگان را به رعایت آزادی اندیشه، بیان و قلم دیگران و هم‌چنین رعایت اصول نزاکت و انصاف فرا می‌خوانیم. انتقاد آزاد است و حق هر کسی‌ است. افترا، بهتان و حمله به شخصیتِ دیگری، چیزی دیگر است.
ما این گونه حملات را محکوم می‌کنیم.
۲٨ اکتبر ۲۰۱۰

رضا آیرملو؛ مظفر ادب؛ مهدی اصلانی؛ بهمن امینی؛ جلال ایجادی؛ کاظم ایزدی؛ ناهید باقری؛ تیمور بزرگی؛ شهلا بهاردوست؛ نیلوفر بیضایی؛ مهشید پگاهی؛ ملیحه تیره گل؛ محمد جلالی (م. سحر)؛ امیر جواهری؛ رضا دانشور؛ مهرداد درویش پور؛ البرز دشتی؛ مهشید راستی؛ قاضی ربیحاوی؛ ناصر رحمانی نژاد؛ فرهمند رُکنی؛ کیانوش رمضانی؛ صدرالدین زاهد؛ بیژن سینا؛ کامبیز شبانکاره؛ شهلا شفیق؛ کاظم شهریاری؛ سیاوش عبقری؛ شهلا عبقری؛ میکائل عزیزخانی؛ یاسر عزیزی؛ حمید عظیمی؛ حبیب رضا علی؛ شاهین فاطمی؛ سیاوش فرجی؛ ویدا فرهودی؛ فرهنگ قاسمی؛ پروانه قاسمیان؛ پرویز قلیچ خانی؛ هایده قهرمانی؛ فرشین کاظمی نیا؛ مینو گلبهار؛ کریم لاهیجی؛ سیما محضری؛ ایرج مصداقی؛ مهدی مظفری؛ نجمه موسوی؛ باقر مومنی؛ حمید مهدی پور؛ انور میرستاری؛ محسن نژاد؛ مسعود نقره کار؛ شهین نوایی؛ پرتو نوری علا؛ منوچهر یزدیان.

هیچ نظری موجود نیست: