آثار ادبی و هنری

"چگونگیِ آفرينش هنر به معمايی می‌ماند، اما اين که چرا کسی در صدد آفريدن برمی‌آيد و [در شریک کردنش با دیگران] اغلب بهای گزافی نيز بابت آن می‌پردازد، خود معمای ديگری است." اليزابت هاردويز

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

مگر ماری ؟ / شعر


در تفسير سوره يوسف آمده است که از ميان جانوران، تنها ماران آواز يکديگر را نمی‌شنوند.
                         
مگر ماری؟

از ورای خطوط خاکستری‌ی مه،

از پس ِ پَر وُ پوشِ پرندگان

و تيزی‌ی دندان‌ها وُ پنجه‌ها،

زمزمه‌های وحشی‌ات بی‌تابم می‌کند.

از مِه بالا می‌خزم،

پرواز می‌کنم در نيلی‌ی آسمان،

چنگ می‌کشم 
بر پوست ضخيم فاصله.

تن خراشيده درختان، نامه باران خوردۀ من است

که تکه تکه‌هايش را پرنده‌ای مهاجر، تسليم باد کرده است.


وسوسه‌ای شيرين است هو‌هوی کلماتم

که سمور ِ يار گم کرده را پوستْ می‌شکافد.

پنجه تیز پلنگی است
 مُهر و نشانم

که تنی گرم را در سرمای جنگل، 
نشان کرده است.
تا خواهشم 
در خواب مخملی‌ی سمور
 تعبير شود،

آوازم را به نغمۀ مرغی می‌سپارم

که در تن شيری‌ی صبح غوطه می‌خورَد.
سبز وُ شوريده، 
نغمه را با تو گفته‌ام؛

- مگر ماری که آوازم را نمی‌شنوی؟


2004

هیچ نظری موجود نیست: