آثار ادبی و هنری

"چگونگیِ آفرينش هنر به معمايی می‌ماند، اما اين که چرا کسی در صدد آفريدن برمی‌آيد و [در شریک کردنش با دیگران] اغلب بهای گزافی نيز بابت آن می‌پردازد، خود معمای ديگری است." اليزابت هاردويز

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

پنج سبز / شعر


پنج سبز
1
هاشور خورده گونه هام از خراش،
از خط چشم و ریمل، در اشک ِ گاز.
پرتاب می کنم هرچه سنگ وُ آجر، بر سر ِ حرّامی ی اسلحه پوش. 
2
زیر گلویم لوله می شود، گلوله
گره کور، روسری،
می دَرانم اش با چنگ، با ناخن های سبز ِ شکسته.
3
در سکوت ِ آینه، لبم به خنده می گشاید
برجسته تر می شود هاشور گونه ها؛
زار می زنم، جِر می دهم روپوش خاکی را بر تنم
تکمه هاش، ساچمه؛
می شکند سکوت ِ آینه را رگبار ِ سرب.
از پیکرم تنها سینه بند وُ شلوار جین بازمانده،
مابقی همه زخمی است در آینه.
4
عکس ها ردیف می شوند بر صفحه کامپیوتر
آشنای جوانی، آن سوی آب ها.
دست می کشم بر گلبرگ ها
صورت های جوان، پیکرهای بی جان،
ربوده می شوم، ریپ می شوم
پهلویم می شکافد به نیش چاقویی،
سنگینی می کند گلوله بر قلبم، می سوزم، می سوزم.... سوختم
می سوزم روزی هزار بار
5
مترسانم!
مگو گزلیکی شود پُر گزند، پا بیرون گذاشتن از...
که پاره پاره کنم گلیم، تا پایم را پس نکشد
از فراسوی خود رفتن.
لبریز ِ شعر، صاعقه می شوم
تا گُر بگیرد تلاقی ی کلمه وُ ابر
و گفته شود این همه شعر نگفته
و شعر شود، باران،
زنده کند نام خفته گان، با گُلبافته ها

شهریور 1388 – سپتامبر 2009
از دفتر منتشر نشده "از دار تا بهار"

هیچ نظری موجود نیست: