از دار تا بهار
برای احسان فتاحیان و همه جانباختگان آزادیخواه وطنم
در بهار ِ عکس ها، روی پنجه ی پا هم بایستم
نمی توانم حتی شانه هایت را لمس کنم، چه رسد به زمزمه در گوش ات
که تکرار تکواژه ی نام توست بر زبانم.
تابستان گذشت، لباس هایت لاجوَرد خورده بر طناب درخت
خبر از نم نم باران می دهد؛
بارش ِ پاییز ِ امسال اما شور است
مثل اشک های من در غیبت ِ طولانی ی تو
پاییز ِ بُردبار هم با خیال سبز ِ جوانت سپری خواهد شد
اما برف سرد ِ زمستان، بی ملاحظه ی تأویل ها
جز به توازن ِ کفه های داد، نمی اندیشد.
در ارتفاع ِ قضاوت ها از دار تا بهار تکثیر می شوی
و چه شوخ به آمیختگی ی فصول لبخند می زنی.
پنج آذر 88 برابر با 26 نوامبر 2009
از دفتر منتشر نشده "از دار تا بهار"
از دفتر منتشر نشده "از دار تا بهار"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر