دستت را به من بده!
تا از پلی که هنوز برجاست عبورت دهم؛
خرده سنگ ها را بّپا!
زیر پایت را یکهو خالی می کنند.
تا خورشید، بندی ی شب نشده و ماه، تسلیم ِ آغوش گرگ؛
دستت را به من بده
قول می دهم دیگر تنهایت نگذارم.
2010/ 18-06
از دفتر منتشر نشده "از دار تا بهار"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر